اپلیکیشن جامع و رایگان پردیس من

دختر حاکم

دختر حاکم

حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید… که دخترش را به چه کسی بدهد که مناسب او باشد… در یکی از شب ها وزیرش را صدا زد و از او خواست که شبانه به مسجد برود تا...