ادیسون به خانه بازگشت. یادداشتی به مادرش داد و گفت: این را آموزگارم داد و گفت: فقط مادرت بخواند.
مادر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زد، برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای کودک شما کوچک است. آموزش او را خود برعهده بگیرید.
.
.
.
سال ها گذشت. مادرش از دنیا رفته بود.
روزی ادیسون که حالا بزرگترین مخترع قرن بحساب می آمد. در گنجه ی خانه خاطراتش را مرور می کرد…
برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد. آن را بیرون کشید و خواند.
نوشته شده بود: کودک شما کودن است. از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم.
ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت:
توماس ادیسون، کودک کودنی بود که توسط مادر قهرمانش، به نابغه قرن تبدیل شد…
این نشان دهنده نقش مهم مادر، در زندگی هر انسانی ست.