توماس ادیسون

توماس ادیسون

ادیسون به خانه بازگشت. یادداشتی به مادرش داد و گفت: این را آموزگارم داد و گفت: فقط مادرت بخواند.

مادر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زد، برای کودکش خواند:

فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای کودک شما کوچک است. آموزش او را خود برعهده بگیرید.

.

.

.
سال ها گذشت. مادرش از دنیا رفته بود.

روزی ادیسون که حالا بزرگترین مخترع قرن بحساب می آمد. در گنجه ی خانه خاطراتش را مرور می کرد…

برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد. آن را بیرون کشید و خواند.

نوشته شده بود: کودک شما کودن است. از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم.

ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت:

توماس ادیسون، کودک کودنی بود که توسط مادر قهرمانش، به نابغه قرن تبدیل شد…

این نشان دهنده نقش مهم مادر، در زندگی هر انسانی ست.